همان گونه که در آغاز این کتاب آمده است از درون هر دلى راهى به سوى خدا است، و مرغ روح هر انسانى آوایى از او سر مى دهد، و درست به همین دلیل، و با توجّه به کثرت نفوس انسانى، راه ها به سوى او بى شمار است، و هرکس نوعى ادراک و شعور مخصوص به خود نسبت به او دارد.
ولى با تمام تفاوت ها، جهت گیرى همه آنها یکى است، و عالم همه به سوى او در حرکت است. در عمق جان هرکس شکوفه اى از عرفان ذات و صفات اش ظاهر است، و در دل هر انسانى گلى از معرفت او مى خندد.
از این وادى ایمن نداى «اِنّى اَنَا اللهُ» دائمآ بلند است و موسى هاى نفوس انسانى را به سوى خود فرا مى خواند، و با فرمان فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِی الْمُقَدَّسِ طُوىً همه را دستور مى دهد که با خضوع و خشوع و احترام و احتیاط فراوان در این وادى مقدّس گام نهند.
به تمامى فرزندان آدم توصیه مى کند که همچون مریم (علیها السلام) به مضمون وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ. شاخه هاى پر بار درخت توحید را تکان دهند تا میوه هاى شیرین ایمان و معرفت بر آنها فرو ریزد.
هرگز از شعله هاى آتش شرک نمرودیان نهراسند، و ابراهیم وار با اطمینان و آرامش خاطر وارد آن شوند، تا شعله هاى سوزان شرک را خاموش و مبدّل به گلستان توحید کنند؛ و همچون نوح (علیه السلام) بر کشتى نجات معرفت سوار شوند، و
هر چه جز او است و از غیر او سخن مى گوید و به غیر او دعوت مى کند (حتى کنعان ها را) در طوفان غرق کنند.
بى مهابا بر سر سامرى بکوبند، و بت طلایى پرزرق و برق اش را که مسبّب جلب قلب دنیاپرستان زراندوز مى شود در آتش قهر مقدّس خویش بسوزانند، و خاکسترش را به دریاى فنا بیفشانند!
آرى سالکان این راه آنچه را پیامبران در سیر برونى خود در این جهان انجام دادند آنها در سیر درون براى وصول به سر منزل مقصود یعنى «معرفة الله» تکرار مى کنند.
سرانجام نداى جان پرور پیامبر اسلام (ص) قُولُوا لا اِلهَ اِلاَّ الله تُفْلِحُوا را لبیک گفته، و با سر دادن نغمه جان پرور توحید از جزء جزء وجود خود همه حتى «الورید و الشریان» به مقامات والاى فلاح و رستگارى نزدیک مى شوند.