برادرى مى گفت: شنیده ام، حدود دو هزار تفسیر درباره قرآن نوشته شده است، با اینکه قرآن یک حقیقت بیش نیست؛ آیا موقع آن نرسیده است که دانشمندان اسلام (مخصوصآ در حکومت اسلامى) بنشینند و تکلیف تفسیر آیات قرآن را روشن سازند.
گفتم: برادر! از چند نکته مهم غفلت کرده اى!
1- ما نباید فراموش کنیم که قرآن ابعاد زیادى دارد و زوایاى بى شمارى؛ و هریک از مفسّران بزرگ آن را از یک بعد خاص، و زاویه معین، مى بینند، و تفسیر مى کنند. درست مثل یک شاخه گل گرانبها که باغبان به آن به عنوان یک محصول پر درآمد نگاه مى کند، و پزشک دارو ساز از این نظر که برگهایش براى فلان بیمارى خوب است، و ساقه هایش براى درمان بیمارى دیگر، و ریشه ها و گل هایش نیز هریک براى درمان بیمارى خاصّى مفید است.
شاعران به آن از این نظر مى نگرند که الهام بخش لطیف ترین اشعار، و پرورش دهنده قریحه هنرى، گلبرگش چون عارض شاهدان و غنچه هایش چون دهان خوبان، و رنگ و طراوت و بویش یادآور رنگ و بوى جانان است.
و بالآخره یک فیلسوف الهى در جزء جزء پیکر این شاخه گل، آثار آن معبود بزرگ را تماشا مى کند، و با گوش جانش از هر ذرّه اى از آن حمد و تسبیح آن شاهد شاهدان را مى شنود، و از ظرافت و لطافت و نظم و حساب دقیقش نشانى از آن بى نشان مى یابد و سرانجام به این شعر معروف مترنّم مى شود که :
برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفترى است معرفت کردگار!
به همین دلیل مفسّران ادیب و نکته پرداز، قرآن را از بعد فصاحت و بلاغت نگریسته اند؛ و مفسّران فیلسوف و حکیم از بعد فلسفى، و مورّخان بعد تاریخى اش را مى نگرند، و آگاهان علوم طبیعى از پرده بردارى قرآن از اسرار جهان سخن مى گویند.
معلّمان اخلاق از بعد برنامه هاى بسیار مؤثّر تربیتى، و فقهاء و حقوقدانان از مسائل حقوقى و آیات الاحکام، و متکلّمان از معارف بلند قرآن در زمینه مبدأ و معاد، بحث و تفسیر مى کنند. خلاصه: هرکسى سوزد به نوعى در غم جانانه اى!
ما سراغ نداریم کسى که قرآن را از تمام ابعاد دیده و تفسیر کرده باشد؛ چرا که